3 خرداد 1389 / 10 جمادی الثانی 1431 / 24 می 2010

گروهك فرقان، تشكيلاتي به ظاهر مذهبي بود كه در اواخر دوره پهلوي با هدف مبارزه با رژيم طاغوت به سركردگي فردي با نام اكبر گودرزي شكل گرفت. پيدايش خلأ فيزيكي متفكران اسلامي در سطح جامعه به دليل سياست سركوب توسط رژيم و گرفتاري در زندان و تبعيد از يك سو و به وجود آمدن ديدگاه‏هاي افراطي و برداشت‏هاي نادرست از مكتب انسان‏ساز اسلام از سوي ديگر باعث شد تا مجموعه‏اي از جوانان غافل و ناآگاه حول يك محور فكري گرد هم آمده و به اقداماتي خطرناك روي آورند. فعاليت گروهك منحرف فرقان، پس از پيروزي انقلاب اسلامي ابعاد گسترده‏اي به خود يافت و برنامه حذف فيزيكي چهره‏هاي بارز روحانيان و عوامل انقلابي مؤثر، به عنوان شاخص‏ترين رويكردهاي اين گروه قرار گرفت، در اين حال آنان با شعار "اسلام، منهاي روحانيت" دست به ترورهاي متعددي زدند كه ترور استاد علامه، آيت‏اللَّه مرتضي مطهري، آيت‏اللَّه دكتر محمد مفتح و نيز ترور ناموفق حجت‏الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني، همچنين ترور و شهادت سپهبد ولي اللَّه قرني اولين رييس ستاد مشترك ارتش پس از پيروزي انقلاب و چندين جنايت ديگر، از جمله اقدامات عملي اين گروه منحرف و خونريز بود. اين گروه، همكاري با رژيم پهلوي، همكاري با رژيم ضد توحيدي جمهوري اسلامي، عضويت در شوراي انقلاب، همكاري غيرمستقيم در بازسازي ارتش و مواردي از اين قبيل را به عنوان اتهامات علما و روحانيان مطرح نموده و آنها را مصداق "مُفسد في الارض" مي‏دانستند. در نهايت در طي سال‏هاي 58 و 59، افراد گروهك فرقان دستگير شده و بر اساس دادگاه عدل اسلامي به سزاي اعمال خود رسيدند. اكبر گودرزي، رهبر اين گروهك نيز سرانجام در سوم خرداد 1359 به جوخه اعدام سپرده شد و پرونده جنايات اين گروه گمراه، خاتمه يافت.
چهارمين مرحله عمليات پيروزمندانه بيت‏المقدس در اول خرداد 1361 به قصد آزادسازي خرمشهر آغاز گشت. اين عمليات كه با رمز "يا محمدبن عبداللَّه(صلی الله علیه و آله و سلم) " شروع شد در مراحل اوليه با تصرف پاسگاه مرزي كوشك همراه بود. همچنين ضربات هولناك و سختي بر تيپ‏هاي گارد مرزي دشمن وارد آمد و تعداد كثيري از مزدوران بعثي به اسارت لشكريان جبهه توحيد درآمدند كه در ميان آنها افسران عالي‏رتبه رژيم بعثي نيز به چشم مي‏خوردند. به دنبال اين پيروزي‏هاي بزرگ بود كه خاكريزهاي دشمن يكي پس از ديگري به تصرف قواي اسلام درآمد و فرماندهان مزدور عراقي در اوج وحشت و هراس، پي در پي فرمان عقب‏نشيني صادر مي‏كردند. در ساعت 6 و 15 دقيقه بامداد روز يكشنبه دوم خرداد سال 1361 شمسي سپاهيان اسلام، خرمشهر را به محاصره خويش درآورند و دشمن زبون را كه چاره‏اي جز فرار نداشت با بلندگو دعوت به تسليم كردند. تا ساعت 9 بامداد بيش از 5/000 نفر از قواي كفر به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند. روز سوم خرداد، مزدوران بعثي كفر به قصد باز پس‏گيري مناطق آزاد شده اقدام به پاتك نمودند كه با هوشياري دلاوران اسلام اين پاتك دفع شد و تعداد زيادي از آنان كشته و زخمي و بيش از 3/000 نفر ديگر به اسارت درآمدند. الطاف و امدادهاي غيبي الهي ادامه داشت تا اين كه خرمشهر پس از 578 روز اسارت در چنگال دشمن بعثي آزاد شد و به آغوش ميهن اسلامي ايران بازگشت. نتايج نهايي عمليات بزرگ بيت المقدس عبارتند از: آزادسازي 5400 كيلومتر مربع از خاك ميهن اسلامي از جمله خرمشهر و تأمين 180 كيلومتر خط مرزي؛ 19 هزار اسير و 16 هزار كشته و زخمي از دشمن؛ انهدام 60 فروند هواپيما، 3 فروند هلي كوپتر، 418 دستگاه تانك و ده‏ها دستگاه خودرو؛ به غنيمت درآوردن يك فروند هلي كوپتر، 105 دستگاه تانك و نفربر، 95 هزار عدد انواع مين و هزاران قبضه سلاح انفرادي. سالروز آزادسازي خرمشهر، به عنوان يك روز ملي - مذهبي در كشور گرامي داشته مي‏شود و از رشادت‏ها و شجاعت‏هاي رزمندگان اسلام و شهيدان سرافراز، تجليل به عمل مي‏آيد. امام خميني(رحمة الله علیه) در اين باره فرمودند: "خرمشهر را خدا آزاد كرد".
شيخ فريدالدين محمد بن ابراهيم عطار نيشابوري از بزرگان عُرفا و مشاهير مشايخ صوفيه و شعرا، در سال 513 هجري قمري در نيشابور به دنيا آمد. وي در ابتدا شغل عطاري داشت و صاحب ثروت شده بود. بعدها بر اثر حادثه‏اي، قدم به دايره‏ي سير و سلوك گذاشت و تا آخر عمر در اين وادي پَر گشود. عطار، به حقّ، از شاعران بزرگ مُتِصّوفه بود كه كلام ساده و گيرنده‏ي او با عشق و شوقي سوزان همراه است. زبان نرم و گفتار دل انگيزش كه از دلي سوخته و عاشق و شيدا برمي‏آيد، حقايق عرفاني رابه نَحوي خاص در دلها جايگزين مي‏سازد. عطار از تمثيلات گوناگون و بيان حكايت‏هاي مختلف در هنگام طرح يك موضوع عرفاني استفاده مي‏كند تا مقاصد مُعتكِفان خانقاه‏ها و نكات عرفاني را براي مردم عادي، بيشتر و بهتر روشن و آشكار سازد. عطار به داشتن آثار متعدد در ميان شاعران متصوف ممتاز است. در آثار نظمي و نثري عطار، نكات دقيقي درباره‏ي توحيد و معارف الهي يافت مي‏شود. تاليفات او را تا يكصد و چهارده و بيشتر وده‏ها هزار بيت شعر، گفته‏اند. اِخوانُ‏الصَّفا، اسرار نامه، الهي نامه، بلبل نامه، پند نامه، ديوان اشعار، مَنطِقُ الطّير، تَذكرةُالاولياء و جواهر نامه از آن جمله‏اند. عطار به سال 627 يا 628 هجري در فتنه‏ي مغول در سن 114 سالگي وفات يافت و بعضي او را مقتول مي‏دانند. آرامگاه عطار نيشابوري درنزديكي شهر نيشابور در استان خراسان واقع است و محفلِ دوستداران زبان و ادب فارسي مي‏باشد.
پاراسيلسوس طبيب و شيميدان سوئدي فلز روي را كشف كرد و بعد از قرون وسطي ، نخستين فلز كشف شده در عصر جديد بنام كاشفش ثبت شد پاراسيلسوس در سفرهاي متعدد خود به مشرق زمين ضمن فراگيري علم كيميا با بسياري از داروهاي شرقي آشنا شد كه طبيبان اروپايي از وجود اين داروها و اثر شفا دهنده آنها بي اطلاع بودند.
استاندال نوشيده فرانسوي در قرن نوزدهم ، درپنجاه ونه سالگي درگذشت او درسال 1783 ميلادي متولد شد و دوران كودكي را با رنج بسيار سپري كرد استاندال در دوران سلطنت و امپراتوري ناپلئون به پاريس رفت و در اندك مدتي به ارتش پيوست اما پس از مدتي بطور جدي به ادبيات روي آورد و به تدريج آثارش را منتشر كرد از جمله مشهورترين آثار استاندال ،مي توان سرخ و سياه ،گردشهاي رم و عشق را مي توان نام برد.
واكسن بيماري حصبه كشف شد. اين واكسن را دو دانشمند فرانسوي بنام هاي وايدال و شانتمس كشف كردند و بعدها اين كشف مهم آنان را هاوكن دانشمند انگليسي كاملتر كرد باكتري بيماري حصبه از طريق دستگاه گوارش به بدن انسان وارد مي شود از اين رو مصرف خوراك و آب آلوده و يا تماس با بيمار مبتلا به حصبه موجب سرايت اين بيمارمي شود .
در 24 مه 1541م فلز روي پس از سه سال آزمايش، توسط پاراسْلوسْ، شيمي‏دان و پزشك سوئيسي كشف شد. تا قبل از آن، بشر اطلاعي از فلز رويْ نداشت و از آن پس، موارد استعمال رويْ چنان فراوان شد كه در حال حاضر، كاربرد وسيعي در صنعت دارد. روي، اولين فلز كشف شده در عصر جديد است و تا پيش از آن، تنها طلا، نقره، مس، سرب و آهن براي آدمي شناخته شده بود. باراسلوس هم‏چنين سفرهاي متعددي به مشرق زمين كرد. او در اين سفرها، ضمن آشنايي با علم كيميا، با بسياري از داروهاي شرقي نيز آشنا شد كه پزشكان اروپايي تا آن زمان از وجود اثرات شفابخش اين داروها بي‏اطلاع بودند.
نيكُلا كوپرنيك، ستاره‏شناس معروف لهستاني در 19 فوريه 1473م در شهر تورن لهستان به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات متوسطه، علوم پزشكي و ستاره‏شناسي را در ايتاليا آموخت و پس از آن به تدريس و تحقيق پرداخت. طولي نكشيد كه كوپرنيك در اثر بروز استعداد خويش، يك كرسي تدريس رياضيات به دست آورد. در اين هنگام، كوپرنيك زندگي آرامي داشت و به معالجه بيماران مي‏پرداخت. ولي در عين حال از تحقيق غافل نگرديد و به مطالعه آثار منجمان گذشته مشغول شد. وي پس از مدتي مطالعه در اين زمينه، در سي سالگي اعلام كرد كه با نظريه مبتني بر حركت دوَراني زمين موافق است و قبول نمود كه زمين، هر 24 ساعت يك بار به دور خود مي‏چرخد. او با اين عمل خود، مطلبي را كه هجده قرن پيش مطرح شده بود زنده كرد و دو مرتبه همان مخالفت‏ها و مشكلات را به وجود آورد. ولي كوپرنيك براي اين‏كه لطمه‏اي بر زندگي آرامِ وي وارد نشود، نزديك به چهل سال تمام، از انتشار افكار و عقايد خود چشم‏پوشي نمود. ولي عاقبت تصميم به انتشار عقايدش درباره نجوم گرفت و در اواخر عمر، اثر ارزش‏مند خويش را به نام دوران اجسام آسماني به رشته تحرير در آورد. اين كتاب در دانش آن زمان، تحول ايجاد كرد. او محاسبات دامنه‏داري در مورد حركت زمين، ماه و ديگر سياره‏ها انجام داد و نمودارهايى رسم كرد كه مسير هرستاره در روي آن‏ها مشخص بود. كوپرنيك با استفاده از جدول‏هايى كه در اختيار داشت، حركت و وضعيت سياره‏ها را نسبت به زمين پيش‏بيني نمود، اما چون پيش‏بيني‏هاي او از نظر علمي چندان دقيق نبود، بعدها توسط اخترشناسان ديگر تصحيح و تكميل گرديد. كوپرنيك اولين كسي نبود كه با تئوري جنجالي "خورشيد در مركز گيتي است" شهرت پيدا كرد، با اين حال از آن جا كه كوپرنيك، در قرون معاصر، به عنوان نخستين فرد اروپايى است كه به گردش زمين به دور خورشيد پي برد، وي را پدر علم نجوم لقب داده‏اند. البته چند قرن قبل از كوپرنيك، ابوريحان بيروني، دانشمند مسلمان و منجم شهير ايراني، گردش زمين به دور خورشيد را كشف و در يكي از آثارش به آن اشاره كرده بود. نيكلا كوپرنيك سرانجام چند روز پس از انتشار كتابش، در 24 مه 1543م در هفتاد سالگي درگذشت.
اكوادور يكي از كشورهاي امريكاي جنوبي است كه با رهبري سيمون بوليوار، انقلابي معروف ونزوئلايى، پس از سه قرن استعمار توسط اسپانيا، مستقل شد و به اتحاديه كلمبياي بزرگ پيوست. اما اين اتحاديه به زودي فرو پاشيد و كشورهاي عضو آن، از جمله اكوادور، نظام جمهوري را براي خود برگزيدند. اكوادور با بيش از 272 هزار كيلومتر مربع مساحت در شمال غربي امريكاي جنوبي و در ساحل اقيانوس آرام قرار دارد و با پرو و كلمبيا همسايه است. چون خط استوا از منطقه شمالي آن مي‏گذرد، به اكوادور موسوم گرديد كه در زبان اسپانيايى به معناي "خط استوا" مي‏باشد. جمعيت اكوادور قريب به 13 ميليون نفر است و پيش‏بيني جمعيت آن تا سال 2025م بيش از 17 ميليون نفر خواهد بود. اكثريت سكنه اكوادور مليت دو رگه و سرخ‏پوست داشته و پيرو مذهب كاتوليك هستند. زبان رسمي مردم اكوادور، اسپانيولي و خط رايج در آنجا لاتين است. واحد پول اكوادور دلار امريكا و پايتخت آن كيتو مي‏باشد. نظام سياسي حاكم بر اكوادور جمهوري است. (ر.ك: 10 اوت)
ويليام بليك شاعر و نقاش انگليسي در 27 نوامبر 1757م در لندن به دنيا آمد. وي در كودكي پس از رها كردن مدرسه به كار در يك كارگاه گراور سازي پرداخت و به فراگيري نقاشي نيز روي آورد. بليك پس از آن به آموختن هنر يوناني پرداخت وبا مصور كردن كتبي از قبيل كمدي الهي دانته، خود را شناسانيد. وي با آنكه تحصيلات مرتبي نداشت، با اين حال به سرودن شعر نيز روي آورد. اما چون ناشري پيدا نكرد، شعرهاي خود را روي صفحات فلزي حك نمود و آن را براي دوستانش فرستاد كه اين خود جمع بين هنر و شعر بود. وي در سال 1794م ديوان نغمه‏هاي تجربه را انتشار داد كه اشعار كوتاه اين مجموعه كه بليك در آنها علاوه بر تعبيرات و استعارات زيبا، كلمه‏ها و وزن‏هاي خوش‏آهنگ و تصويرهاي دلپذير به كار برده بود، در رديف اشعار تغزلي زمان و كامل‏ترين اشعار غنايى زبان انگليسي شناخته شد. بليك در اشعار خود، در عين استفاده از تعابير و اشارات زيبا و خوش‏آهنگ، از واژه‏هاي مبهم و استعاري نيز بهره مي‏گرفت و در ساختار سروده‏هاي خود، اصول علمي و عقلاني پذيرفته شده و رايج در زبان خود را كنار مي‏گذاشت. او معتقد بود تنها راه رسيدن به حقيقت روي آوردن به باطن و عالم كشف و شهود است. بليك در نوشته‏هاي خود تاكيد داشت كه خوبي و بدي و عشق و كينه براي زندگي انسان لازم است، زيرا بدون پيوستگي عناصر متضاد، هيچ‏گونه پيشرفتي حاصل نمي‏شود. وي در عين حال به مسائل اجتماعي و سياسي توجه داشت و آثاري تحت تاثير دلبستگي او به مسائل روز به نگارش درآورد. بليك يكي از پيش‏گامان نامي مكتبي است كه راه را براي پيدايش رمانتيسم كه مبتني بر عواطف و خيال‏پردازي است، هموار كرد. اشعار او كه مقامي بلند در ادبيات انگليس دارد غالباً مذهبي و عرفاني است. بليك خودش اين اشعار را چاپ مي‏كرد و گراورهاي آن را مي‏ساخت و همسرش كتاب‏ها را صحافي مي‏نمود. بهشت و جهنم، درهاي بهشت و اروپا و بيت‏المقدس از جمله آثار معروف او هستند. ويليام بليك سرانجام در 24 مه 1827م در 60 سالگي درگذشت. بليك به دنياي عرفان تعلق دارد و در نوشته‏هايش شيوه‏اي استعاري و مبهم به كار مي‏برد كه فهم مضامين آثارش را دشوار مي‏سازد. حتي در تصاوير و حكاكي‏هايش نيز به همين خصوصيت پاي‏بند است. وي همه جا عالم محسوس را انكار مي‏كند و اشياء را چنان كه در ظاهر نمودار مي‏شود، نمي‏بيند و تنها در باطن آنهاست كه خصوصيت جاوداني بودن را تشخيص مي‏دهد. بليك از راه كشف و شهود مي‏خواهد استعدادهاي نهفته را واقعيت بخشد و همه جا بي‏حاصلي عقل و منطق را به اثبات رساند. ازاين رو آثار او را در زمان حيات، چون آثار ديوانگان مي‏پنداشتند، اما پس از مرگ رفته رفته به شخصيت استثنائيش پي بردند و زيبايي و قدرت آثارش را شناختند، چه در شعر، چه در هنر حكاكي و نقاشي.
الفباي موُرْسْ عبارت است از سلسله علامت‏هايى مركب از نقاط و خطوط كه توسط ساموئل مورْسْ، مخترع و هنرمند امريكايى وضع گرديده‏اند. واحد الفبايى مورس، شامل نقطه‏اي است كه از فشار كوتاهي بر دستگاه مخابره تلگراف به دست مي‏آيد. مورس قبل از ساخت اين دستگاه، در ابتدا با ديدن يك آهنرباي الكتريكي، به اين نتيجه رسيد كه اگر وجود الكتريسيته در هر نقطه‏اي از مسير جريانش قابل تشخيص باشد، پس مي‏توان هر پيامي را به وسيله آن از هر نقطه‏اي به نقطه ديگر رسانيد. پيگيري عملي اين انديشه بعد از سال‏ها پژوهش و آزمايش، به ساخت نمونه اوليه تلگراف اختراعي مورس منجر گرديد. مورس اين دستگاه را كه در آزمايش‏ها، موفق عمل نموده بود، به دولت امريكا عرضه كرد اما مورد استقبال قرار نگرفت. از اين رو، آن را در اروپا ارائه نمود كه در آن‏جا نيز با پذيرش مواجه نشد. در نهايت، كنگره امريكا در سال 1843م بودجه‏اي معادل 30 هزار دلار در اختيار مورس قرار داد و او پس از تكميل مقدماتي دستگاه خود، آن را در 24 مه 1844م در حد فاصل بوستون و واشينگتن امريكا با موفقيت آزمايش نمود. موفقيت او در ابداع الفباي مورس باعث شد تا تجربيات خود را درباره كابْلِ زيردريايي براي تلگراف به كار بندد. هرچند اختراع مورس به زودي درتمام جهان پيچيد و شهرت فراواني برايش به ارمغان آورد، ولي چون اين اختراع ساده بود، افراد بسياري ادعا كردند كه نظير آن را ساخته‏اند. اين مساله باعث شد كه مورس همه آن‏ها را به محاكمه كشد و محكوم سازد.
ميخائيل الكساندرو ويچ شولوخوف، نويسنده و داستان‏نويس برجسته روسي، در 24 مه 1905م در منطقه دون روسيه به دنيا آمد و در ميان طايفه قزاق‏ها پرورش يافت. وي پس از طي دروس دبيرستان، براي تامين معاش به شغل‏هاي كوچك ساده اشتغال ورزيد و پس از عزيمت به مسكو در 18 سالگي، به گروه نويسندگان جوان پايتخت پيوست. شولوخوف كار ادبي خود را با نگارش مقاله‏هايى در روزنامه جوانان آغاز كرد و پس از چندي اولين مجموعه داستان‏هاي خود را با عنوان داستان‏هاي دون منتشر نمود. اين مجموعه، نظرمنتقدان ادبي را جلب كرد و استعداد نويسنده جوان را بر آنان آشكار ساخت. شولوخوف در سال 1925م به زادگاهش بازگشت و در همانجا مقيم شد. وي در اين زمان به نوشتن شاه‏كار خود با نام دون آرام پرداخت و انتشار اولين جلد آن در 23 سالگي وي، با استقبال فراوانِ عامه مردم مواجه گرديد. از طرف ديگر، اين اثرْ مخالفت شديد منتقدان را كه آن را دفاعي از طايفه مرتجع قزاق‏ها تلقي كردند، برانگيخت. با اين حالْ جلدهاي دوم، سوم و چهارم دون آرام نيز طي سال‏هاي بعد از آن انتشار يافت و شولوخوف را در رديف نويسندگان بزرگ شوروي جاي داد. شولوخوف در رمان دون آرام، ضمن توصيف ناحيه دون به حوادث اواخر جنگ جهاني اول و اوايل انقلاب روسيه، جنگ‏هاي داخلي دون و سركوب كردن نهضت‏هاي ارتجاعي و پيوستن قزاق‏ها به انقلاب پرداخته است. كتاب دون آرام براي شولوخوف، جايزه‏هاي ادبي روسيه و كمي ديرتر در سال 1965م جايزه ادبي نوبل را به ارمغان آورد. وي به غير از قلمرو ادبي، فعاليت اجتماعي خويش را نيز وسعت بخشيد و در سال 1937م به عضويت شوراي عالي اتحاد جماهير شوروي برگزيده شد. شولوخوف طي همين سال‏ها داستان زمين نو آباد و آنان براي ميهنشان مي‏جنگيدند را انتشار داد كه داستان زمين نوآباد در شمار بهترين آثار ادبي شوروي جاي گرفت. داستان‏هاي شولوخوف اگرچه هر يك موضوع جداگانه‏اي دارد، در واقع مكمل يك‏ديگر است و دوره‏هاي مختلف انقلاب شوروي را پيش چشم مي‏گذارد. شولوخوف نويسنده‏اي است كه از ميان توده ملت برخاسته و هرگز ارتباط خود را با آن قطع نكرده است. وي مصائب و تيره روزي‏هاي مردم را در آثار خود با شيوه‏اي واقع بينانه ترسيم نموده، پيوسته خود و هنرش را در خدمتِ اين ملت گذارده و از زبان مردم براي بيان حوادث و وقايعِ داستان‏هاي خويش كمك گرفته است. زبان وصف در آثار شولوخوف بسيار غني است و بينش او از عالم خارج بسيار دقيق و شايسته اعتماد است. وي رابطه مستقيم خود را با مردم حفظ كرد و آنان را در رفع مشكلاتشان ياري نمود. شولوخوف در سال‏هاي پاياني عمر خود كه در نويسندگي مقامي استوار يافته بود، در كار ادبي جنبه محافظه كارانه را برگزيد و نويسندگان جوان را به سبب نظرها و روش‏هاي نوجويانه‏شان سرزنش كرد. او كه ساليان دراز از محبوبترين نويسندگان شوروي نزد عامه مردم به شمار مي‏رفت، در اواخر عمر به سبب شيوه‏اي كه در حمله به همكاران نويسنده خود پيش گرفت، از محبوبيت خود كاست. ميخائيل شولوخوف سرانجام در يازدهم فوريه 1984م در 79 سالگي درگذشت.
جان فوسْتِر دالِسْ، سياست‏مدار امريكايى در 23 دسامبر 1889م به دنيا آمد و تحصيلات خود را در رشته حقوق بين‏الملل به پايان رساند. وي در طول جنگ جهاني اول، در شوراي اقتصاد جهاني خدمت كرد و سپس به عنوان نماينده امريكا در جريان مذاكرات صلح ورساي حضور يافت. دالس در سال‏هاي بعد به پست‏هاي گوناگون رسيد تا اينكه در سال 1953م از سوي ژنرال دوايت آيزنهاور، رئيس جمهور وقت امريكا به عنوان وزير امور خارجه تعيين شد. او در مدت شش سال تصدي اين مسئوليت، يكي از بدبين‏ترين وزراي خارجه امريكا نسبت به كمونيسم بود و سياست‏هاي سرسختانه و شديد وي در برابر كمونيسم، چندين بار ايالات متحده را تا لبه پرتگاه جنگ تمام عيار با دولت‏هاي كمونيستي پيش برد. دالس معتقد بود كه در برابر كمونيست‏ها بايد با شدت عمل و خشونت برخورد كرد. وي در اين زمينه از همكاري برادرش آلن دالس كه رياست سازمان جاسوسي امريكا، سيا، را برعهده داشت استفاده مي‏كرد و نقشه‏هاي خود را پيش مي‏برد. هم‏چنين در طول اين سال‏ها، به درخواست برادرش، آلن، جاسوسان زيادي را به عنوان ديپلمات، روانه سفارتخانه‏هاي امريكا در كشورهاي خارجي كرد به طوري كه در بعضي سفارتخانه‏ها تعداد جاسوسان بيش از تعداد كادر ديپلماتيك سفارت بود. جان فوستر دالس، در نهايت، به علت بيماري از كار كناره گرفت و چندي بعد در 24 مه 1959م در هفتاد سالگي درگذشت.
رژيم صهيونيستي در عمليات سليمان براي دومين بار، با ايجاد يك پل هوايى، 14400 يهودي اتيوپيايى ديگر را به فلسطين اشغالي منتقل كرد. در سال 1984م نيز اين رژيم در اقدامي مشابه با عنوان عمليات موسي، هزاران تن از يهوديان اتيوپي را كه فلاشه ناميده مي‏شوند به سرزمين‏هاي اشغالي منتقل كرده بود. يهوديان اتيوپي كه بر اثر مهاجرت و ازدياد نسل، تعداد آن‏ها در فلسطين اشغالي رو به افزايش بود، به دليل وعده‏هاي سران تل آويو مبني بر بهبود وضعيت اقتصادي‏شان، به اين سرزمين رفتند. اما يهوديان اتيوپيايي با تبعيض فراوان اقتصادي و اجتماعي در فلسطين اشغالي روبرو شدند و به همين دليل در تجمعات و اعتراضات متعدد، خواهان بازگشت به سرزمين اصلي خود شده‏اند.
در سال 1952م، ايتاليا، اريتره را كه بخشي از اتيوپي به شمار مي‏رفت و در سال 1936م اشغال كرده بود، بار ديگر به اتيوپي بازگرداند. اما مردم اريتره كه اكثراً خواستار استقلال بودند، مبارزه با حكومت اتيوپي را آغاز كردند. در سال 1991م، جبهه آزادي بخش اريتره، به همراه انقلابيون اتيوپي به چهارده سال حكومت ديكتاتوري هايله ماريام در اتيوپي خاتمه دادند و توافق كردند كه در سال 1993م با برگزاري يك همه‏پرسي، سرنوشت اريتره را مشخص كنند. در اين همه‏پرسي، اكثريت قاطع شركت كنندگان، رأي به استقلال دادند و اين كشور در 24 مه 1993م استقلال خود را اعلام كرد. اريتره در كنار درياي سرخ، 121/144 كيلومتر مربع مساحت دارد و با كشورهاي اتيوپي، سودان و جيبوتي، هم‏مرز است. از جمعيت قريب به 4 ميليون نفري در حدود 70% مسلمانند. پيش‏بيني جمعيت اريتره تا سال 2025م بيش از 6 ميليون نفر خواهد بود. زبان رسمي و مليت مردم، تيگرينيا و پايتخت اين كشور، اَسمره مي‏باشد. واحد پول، ناكفا و از شهرهاي مهم آن عصب، كرن و مصوع است. نوع حكومت آن دولت انتقالي با يك مجلس قانون‏گزاري موقت است.